دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 81 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 52 |
فصل دوم 13
بخش اول: فرهنگ و کالبد شهر 13
2-1 مقدمه: طرح مسئله 13
2-1-1 فرهنگ و اهمیت و جایگاه آن 14
2- 1-2 فرهنگ، کالبد و رویداد 17
2-1-3 فضای شهری 19
2-1-4 عناصر محتوای فضای شهری 22
2-1-4-1 عناصر متغیر: فعالیتها 23
2-1-4-2 عنصر نسبتا پایدار: حیات مدنی 25
2-1-5 فرهنگ (آیینها و رویدادها) تاثیرگذار بر فضاهای شهری 27
2-1-5-1 تعامل آئین های جمعی و ساختار کالبدی شهرهای سنتی ایران 27
2-1-6 فضای شهری خاص ایران( رویکرد فضای مذهبی) 30
بخش دوم : باززنده سازی بافت های تاریخی 35
2-2-1 اهمیت احیا و باز زنده سازی بافت های تاریخی 35
2-2-2 تبیین جایگاه فرهنگ در رویکرد بازآفرینی (عامل اول باز زنده سازی) 38
2-2-3 تبیین جایگاه گردشگری در رویکرد باز آفرینی (عامل دوم باز زنده سازی) 39
2-2-3-1 گردشگری مذهبی 43
2-3 نتیجه گیری و جمع بندی 45
فصل دوم
بخش اول: فرهنگ و کالبد شهر
2-1 مقدمه: طرح مسئله
با ظهور مدرنیسم و هجوم فرهنگهای غیربومی و الگوی مصرف جهان پیشرفته به کشور، فرهنگ شهرنشینی جدید در تضاد با فرهنگ سنتی قرار گرفته و فرهنگ نوگرایی و تجددطلبی جایگزین فرهنگ اصیل و سنتی شده است بدین ترتیب همپا با توسعه های شهری جدید، بافت های تاریخی به مرور به حاشیه رانده شده و مهجور شدند و این در حالی است که بناها و بافت های تاریخی نماینده فرهنگ، هنر و فن معماری زمانه ساخت خود و به عبارت دیگر صورت تاریخی و فرهنگی هر کشور و ملتی بوده و در خاطرات تاریخی ملتها تجدید حیات هنری تمدنهای پیشین را رقم میزنند، لذا سزاوار نیست که اینگونه مورد بی توجهی قرار گیرند.
ایران با توجه به پیشینه کهن فرهنگی و تمدنی برخوردار از فرهنگ شهرنشینی، همواره شاهد پیدایش شهرهای زیادی در اقصی نقاط حوزه های مختلف تمدنی خود بوده است. یادگارهایی که اینک در دل بافت های تاریخی خودنمایی کرده و روزگاری قلب تپنده تمدن بزرگ ایران بوده اند. اصفهان، شیراز، یزد، تهران، همدان، کرمان، بم و... هر کدام شاهکارهایی از دورههای مختلف شهرنشینی و شهرسازی را در خود جای داده اند، یادبودهایی که در پس هزاره های مختلف تاریخی خود را حفظ نموده، اما با تاسف اکنون در معرض فروپاشی و بی توجهی عمومی قرار گرفته اند. دخالت دستگاه های مسوول و غیر مسوول در حوزه بافت های تاریخی، اکنون دغدغه های جدی و مهمی را در راستای صیانت از این گنجینه های ملی هویدا ساخته که اگر اکنون برای این دغدغه چارهای اندیشیده نشود، به طور حتم فردا جز افسوس و پشیمانی چیزی عاید ما و فرهنگ کهن ایران نخواهد شد. بی توجهی به ارزشهای کالبدی، تاریخی و هویتی برخی بافت ها در کنار تعلل در تعیین محدودههای تاریخی و تدوین ضوابط و سیاستهای جدید در نحوه مداخله در آنها، بیش از پیش این عناصر ارزشمند را در انزوا فرو برده است. با گذشت زمان، با پی بردن به ارزش های ذاتی و ماهیتی بافت ها و بناهای تاریخی، امروزه در عرصه بین الملل این بافت ها به یکی از ارزشمندترین مناطق شهری تبدیل شده و همه ساله هزاران گردشگر را به خود جذب خود می کنند.
امروزه طراحی معماری به حوزههای مختلف دانش بشری مربوط و نیازمند است. طرح این پرسش که چگونه میتوان یک فضای واجد کیفیتهای مطلوب محیطی طراحی کرد؟ و همچین «طراحی یک مرکز اجتماعی برای تقویت تعاملات اجتماعی و فرهنگی در کنار ابنیه مذهبی واجد چه ویژگیها و معیارهایی باید باشد؟» موضوع پژوهش را به سمت محیط، تعاملات اجتماعی و حوزه تاریخی و فرهنگی میکشاند. از سوی دیگر، درک رو به افزایشی که امروزه از تاثیرات فضای شهری مطلوب بر تقویت تعاملات اجتماعی شهروندان در میان طراحان و به ویژه مسئولین امر ایجاد شده است، لزوم توجه به این مباحث را دو چندان کرده است.
در این فصل از پژوهش تلاش شده که ضمن بررسی فرهنگ و تعامل آن با کالبد ،که عامل مهم و تعیین کننده ای درزندگی شهری از گذشته تا به امروز بوده به راهکارهایی برای بازآفرینی بافتهای تاریخی کشور که به عنوان سرمایههای ارزشمند، امروزه در مرکز توجه نهادهای شهری واقع شدهاند، ارائه گردد. در ادامه ضمن معرفی بافت شهری قدیم عقدا به عنوان جامعه آماری نمونه، تاثیر مراسم آیینی و مذهب به عنوان زیرمجموعه ای از فرهنگ شهر در بازآفرینی و احیای بافت تاریخی آن بررسی شده، و تلاش شده که با بررسی ظهور فضاهای فرهنگی امروزی و پیوند آن با مفهوم تعاملات و ارتباطات اجتماعی به خلق فضایی پرداخته شود که ضمن ایجاد پیوند میان گذشته و امروز شهر، تلاشی برای زنده کردن واحیای عقدا باشد.
2-1-1 فرهنگ و اهمیت و جایگاه آن
فرهنگ در لغتنامه دهخدا متشکل از دو بخش فر به علاوه هنگ برگرفته از ریشه اوستایی کلمه ثنگ به معنی کشیدن وفرهختن آمده است. در لغتنامه معین فرهنگ را مترادف با علم، ادب، خرد و چاره می یابیم. (دهخدا, 1373) واژه مرکب فرهنگ یا فرهنج هر دو به معنای علم و دانش و عقل و ادب و سنجیدگی و نیکوئی، پرورش، بزرگی و بزرگواری و ... آمده است. همچنین فرهنگ در بحث علوم اجتماعی و انسانی از جمله واژهها و مفهومهایی است که با وجود کاربرد بسیار فراوان، همسخنی چندانی بر سر تعریف آن وجود ندارد. ولی در تعریفها و نظریههای گوناگون درباره فرهنگ نکات مشترکی وجود دارد همچون این که فرهنگ، وجه مشخصه انسان و متمایز کننده او از حیوان (گل محمدی, 1381) و نیز عامل هویت بخش به اجتماعهای انسانی میباشد. برخی فرهنگ را چون مجموعهای از نهادها، ساختارها یا الگوهایی میبینند که هویت معنوی جوامع را تشکیل میدهد و گروهی دیگر به فرهنگ به منزلهی اصلیترین تجلی حیات انسانی و مجموعهای از نمادهای مرتبط با یکدیگر مینگرند. (Chartier 2009) روت بندیکت فرهنگ را اینگونه تعریف میکند: "فرهنگ روش متمایز کردن خود از دیگران است." (جهانبگلو 1383, 53).
ریموند فرنی میگوید اگر جامعه را مجموعهای سازمانیافته از افراد فرض کنیم که دارای شیوه زندگی خاصی میباشند، فرهنگ همین شیوه زندگی است. جامعه تاکیدی است بر مولفه انسانی، مجموعه افراد و روابط بین آنها، فرهنگ تاکیدی است بر مولفه منابع انباشته شده، منابع مادی و غیر مادی که مردم به ارث میبرند و به کار میبرند و تغییر شکل میدهند، بر آنها میافزایند و به آیندگان میسپارند. (بشریه 1386) به عبارتی فرهنگ به معنای وسیع آن همیشه پدیدهای اجتماعی است. (گل محمدی, جهانی شدن فرهنگ، هویت 1381, 123) به بیانی دیگر ساختارهای اجتماعی حاصل تعاملات رو در روی میان افرادی است که حس و دریافت مشترکی از واقعیتهایی مانند فرهنگ و اجتماع و مذهب دارند. در واقع فرهنگ، پایه و مبنای شکلگیری ساختارهای اجتماعی است و در سه قالب زبان، هنجارها و ارزشها نمود مییابد (Schaefer،2008:4)ساختار و نظام اجتماعی نمیتواند به عنوان نظام هنجاری کنشهای متقابل و نقشها وجود داشته باشد، مگر آنکه فرهنگ برای آن ارزشهای مشترکی که رفتار را شکل میبخشد و برای آن معنای قابل انتقالی به وجود میآورد، زمینهای فراهم کند. (روشه، 1378:114) فرهنگ نمیتواند وجود داشته باشد مگر آنکه دائما در بافت کنش متقابل و کنش اجتماعی که هم شرط و هم نتیجه آن است، خود را بازآفریند و بالاخره شخصیت برای دو نظام مذکور عنصر حیاتی، موتور اساسی حرکت یعنی مجموعه انگیزههایی که هریک از عمل کنندگان را در موقعیت اجتماعی به عمل وادار میکند، به همراه میآورد. (روشه، 1378:116)
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 4925 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 86 |
فصل دوم: مبانی نظری
1.2. مطالعات پایه مسکن 7
1.1.2. مقدمه 7
2.1.2. مبانی فکری و نظری 9
1.2.1.2. هستی در جهان 9
2.2.1.2. سکونت/سکونتگاه 9
3.2.1.2. جنبه¬های دوگانه سکونت 12
4.2.1.2. زنده بودن 12
5.2.1.2. نظم 15
6.2.1.2. تعیین موقعیت 17
7.2.1.2. مکان ساخته/مکان طبیعی 18
8.2.1.2. نیازها 20
3.1.2. شناخت کلی کالبد و ساختار خانه ایرانی 24
1.3.1.2. کلیات خانه ایرانی 24
2.3.1.2. عناصر و ساختار خانه ایرانی 26
3.3.1.2. پیمون 33
4.3.1.2. نظم هندسی 34
5.3.1.2. کارکردهای پنجره 34
4.1.2. مفهوم مسکن 41
5.1.2. معیارهای عمومی طراحی آپارتمان های مسکونی 50
1.5.1.2. معیارهای عمومی طراحی بلوک ها 50
2.5.1.2. دسترسی و ورودی به بلوک های ساختمان 50
3.5.1.2. روابط بین واحدهای مسکونی 50
4.5.1.2. نما 51
5.5.1.2. صرفه جویی در انرژی 51
6.5.1.2. سیستم تأسیسات گرمایی و سرمایی 52
7.5.1.2. سیستم سازه و تکنولوژی اجرا 53
8.5.1.2. ضوابط و مقررات شهرسازی 54
9.5.1.2. ضوابط ساخت کاربری مسکونی در بافت عادی 56
10.5.1.2. سطح اشغال 58
11.5.1.2. نحوه استقرار ساختمان در زمین 58
2.2. نور 58
1.2.2. مقدمه 58
2.2.2. جهت یابی نور 59
1.2.2.2. نور شمالی 59
2.2.2.2. نور جنوبی 60
3.2.2.2. نور صبحگاهی 60
4.2.2.2. نور غروب 61
5.2.2.2. نور بالای سر یا عمود 61
6.2.2.2. نورمستقیم و نور منتشره 62
7.2.2.2. سایه ها 63
8.2.2.2. نیم سایه 63
3.2.2. تجلی نور در فضاهای فیزیکی 64
1.3.2.2. نور در معماری ایران زمین 64
2.3.2.2. نور در گستره زیبایی شناسی 64
3.3.2.2. نور و جهت گیری 64
4.3.2.2. اصل شفافیت در معماری ایران 65
5.3.2.2. استفاده از شیشه های رنگی 66
6.3.2.2. انعکاس نور در آیینه 67
7.3.2.2. بازتاب در آب 68
8.3.2.2. بازتاب نور در کف صیقلی 69
9.3.2.2. سایه روشن 69
10.3.2.2. شعاع و حجم مجازی نور 70
11.3.2.2. شبکه ها و گشودگی های مشبک 70
12.3.2.2. نور، سقف و گنبدها 71
13.3.2.2. بسط فضایی 72
14.3.2.2. نور از شکاف دیوار (روزن) 72
4.2.2. نور از دیدگاه معماران 73
1.4.2.2. میس وندروهه 73
2.4.2.2. لوکوربوزیه 74
3.4.2.2. آلوار آلتور 75
4.4.2.2. لویی کان 76
5.4.2.2. تادو آندو 77
6.4.2.2. هادی میرمیران 79
7.4.2.2. کامران افشار نادری 80
5.2.2. نور در ادیان و فلسفه 81
1.5.2.2. نور در زرتشت 81
2.5.2.2. نور در مسیحیت 82
3.5.2.2. نور در اسلام 83
4.5.2.2. نور از دیدگاه سهروردی 84
5.5.2.2. نور از دیدگاه غزالی 85
فصل دوم:
مبانی نظری
2-1- مطالعات پایه مسکن
2-1-1- مقدمه
«و اگر انسان مسکن خود را عوض کند، آسمان¬هایش همراه او خواهند بود هر کجا که برود......».
ویلیام¬بلیک
گاستون بچلار می¬نویسد: (آدمی پیش ازافکنده شدن به جهان در گهواره خانه نهاده شده است). در خانه، آشنایی با جهان بی واسطه صورت می¬پذیرد، آنجا نیازی به گزینش مسیر و جستجوی هدف نیست. جهان در خانه و حول آن به سادگی ارزانی گردیده است. می¬توان گفت، خانه مکانی ¬است که وقوع زندگی روزمره را درخود گرفته. زندگی روزمره معرف چیزی است که تداوم خود را درهستی ما حفظ کرده و از
این رو هم¬چون تکیه¬گاهی ¬آشنا به پشتیبانی ما می¬¬نشیند. پس علت چیست که با وجود نهاده شدن درگهواره خانه می¬باید خود را به جهان افکند؟ پاسخ ساده¬ای که بتوان ارائه ¬نمود آن است که بشر مقصوداززندگیرادرخانه نیافته، که نقشی را که هر فرد در زندگی می¬پذیرد بخشی است از مجموعه¬ای متشکل از اعمال متقابل ¬که در جهانی عمومی و مبتنی بر ارزش¬های مشاع واقع می¬شوند. برای مشارکت ناچار از ترک گفتن خانه و گزیدن هدفی می¬باشیم. با این وصف، پس¬ازانجام وظیفه اجتماعی خود به خانه عقب نشینی می¬¬کنیم تا هویت فردی خود را بازیابیم و از این رو هویت فردی در سکونت خصوصی مستتر می¬باشد .-به هر ترتیب، خانه تنها به پدیدآوری کیفیات جوی محیط اکتفا نکرده و می¬باید خلق وخوی آن فعالیت¬هایی که در درونش جریان می¬باید را -نیز آشکار سازد.
وظیفه اصلی هر خانه: افشای جهان نه به صورت گوهر و عصاره بلکه به شکل (فراخوان) یعنی در قالب ماده و رنگ، موضوع نگاری و گیاهان، فصول¬، آب و هوا و نور. این گونه افشا با بهره¬گیری از دو روش مکمل یکدیگر حاصل آمده: به یاری باز بودن نسبت به جهان پیرامون، و به یاری عرضه داشت کنجی برای عزلت ازجهان مزبور. به هر حال، این کنج عزلت مکانی که در آن جهان بیرون به فراموشی سپرده شده نبوده، بلکه جایی است که انسان¬ خاطرات خود از جهان را در آن گرد آورده وآن¬ها را با زندگی روزمره خورد، خواب، صحبت و سرگرمی خود مرتبط می¬گرداند. علاوه بر این، کنج عزلت ¬یاد شده را می¬توان مکانی انگاشت که پدیده¬ها پس از تغلیظ و تأکید در آن به صورت (نیروهای محیطی) ظاهر می¬گردند.
خانه نقطه¬ای است ثابت که شکل محیطی مفروض را به معرض) مکانی مسکون) تغییر می¬دهد. با مساعدت گرفتن ازخانه، دوستان جهان شده¬ و جای پایی را که برای فعالیت درآن نیاز داریم برای خود فراهم می-آوریم. خانه با مطرح شدن به عنوان پیکره¬ای معمارانه درمحیط، هویت ما را محرز¬ کرده و امنیت را بر ما ارزانی می¬دارد.
مردم برای تأمین سرپناه و بیان احساس خود در مورد فضای زندگی نیاز به خانه دارند. به علاوه، خانه فضایی مانوس فراهم می¬کند تا افراد به ¬راحتی در آن زندگی کنند. مردم می¬خواهند قلمروی داشته باشند که صرفاً مختص آنها باشد. ایده آل این است که خانه با طبیعت اطراف خود یا ¬طبیعت مصنوع پیرامونش هماهنگ باشد. مردم می¬خواهند خانه¬هایشان از نظر اقتصادی باصرفه باشد، از مصالح سالم و بی عیب استفاده شود، ترکیب خوب و محکمی داشته باشد و بتواند اجزاء ساخته شده¬اش را نگه دارد، بدون اینکه برای دوام خود احتیاج به نیروی اضافی یا هزینه¬های ¬سنگین داشته باشد. به علاوه، آنها می¬خواهند خانه¬هایشان با فعالیتهایشان مطابقت داشته باشد، به روز و با رویاهای آنان هماهنگ باشد. خانه بخش ¬کوچکی از دنیای بزرگ است، اما برای مردمی که در آن زندگی می¬کنند، خانه می تواند تمام دنیای آنها باشد (نوربرگ- شولتز، 1389،ص141-142).
2-1-2- مبانی فکری و نظری
« هنرمندان گذشته ما می دانستنند که "از چه چیز"، "چه مقدار" و "در کجا" استفاده کنند و بدینسان تداوم فرهنگ معماری حفظ میشد، زنجیره پیوسته فرهنگ ملی از هم نمی گسست......».
علی¬اکبر صارمی
2-1-2-1 هستی در جهان
سکونت بیانگر برقراری پیوندی پرمعنا بین انسان و محیطی مفروض می¬باشد که این پیوند از تلاش برای هویت یافتن یعنی، به مکانی تعلق داشتن ¬ناشی گردیده است. بدین ترتیب، انسان زمانی برخود وقوف می-یابد که مسکن گزیده و درنتیجه هستی خود درجهان را تثبیت کرده باشد. از سوی ¬دیگر، انسان موجودی است سرگردان. او با در اختیار گرفتن عنوان مرد ره پیوسته در راه بوده و از این رو امکان گزینش را برای خود فراهم می¬آورد. او ¬مکان خود و از این طریق نوعی قابل اعتماد از همدمی با انسان¬های دیگر را بر می¬گزیند. این مناظره کلامی بین عزیمت و بازگشت، یا بین مسیر و هدف¬، عصاره و گوهر آن (فضائیت) وجودی است که به واسطه معماری در قالب اثر می¬آید. ¬
درمتن عمیق و شاعرانه ارک اثر سن اگزوپری می¬خواهیم: ((منم سازنده شهرها، آن که کاروان را از رفتن بازداشته [کاروان] تنها دانه¬ای بود ¬سرگردان در مسیر باد. من راه باد را سد کرده و آن را در دل خاک می¬گذارم تا درختان سرو به افتخار یزدان پاک ازآن برویند)) (شولتز،1389،ص17).
2-1-2-2- سکونت/ سکونت¬گاه
سکونت را می¬توان به زعم نور برگ - از نظر شولتز (1389، ص9-10)، در سه مقیاس بررسی نمود (شکل 2-1):
1. مجتمع: دیدار با دیگران به آهنگ داد و ستد تولیدات، اندیشه¬ها و احساسات؛ به معنای آزمودن زندگی به عنوان عرصۀ امکانات گوناگون (آبادی با فضاهای شهری خود).
2. عمومی: توافق با دیگران یعنی پذیرش مجموعه¬ای از ارزش¬های مشترک (بناهای عمومی).
3. خصوصی: یافتن موجودیت از طریق گزینش جهانی کوچک و از آن خود (خانه).
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 1081 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 35 |
واحد همسایگی 54
3-1- مروری بر سوابق 56
3-2- واژه شناسی همسایه 57
3-3- درک از اجتماع همسایگی 58
3-4- نگرش به محله 59
3-5- مفهوم واحد همسایگی 60
3-6- ایده واحد همسایگی (شکل گیری در غرب): 60
3-6-1- واحد همسایگی ( مجموعه مسکونی خود اتکا) 60
3-7- شش شاخصه مشترک واحد همسایگی 61
3-7-1- حمل و نقل، خارج از بافت مسکونی 61
3-7-2- حریم اجتماعی و خصوصی 62
3-7-3- جمعیت بهینه در واحد همسایگی 62
3-7-4-مراکز فرهنگی و آموزشی در واحد همسایگی 62
3-7-5- حدود فیزیکی واحد همسایگی 63
3-7-6- خدمات شهری 63
3-8-کاربری های عمده مهم در طرح کلارنس پری (واحد همسایگی) 63
3-8-1-دبستان 63
3-8-2-پارکها 64
3-8-3-مغازه های محلی 64
3-8-4- کاربری مسکونی 64
3-8-5- خیابان ها و معابر عمومی 64
3-9-(رادبرن ؛ نمونه ای اجرا شده) 65
3-10- توسعه الگوی واحد همسـایگى در نظام شهرسازی غرب 66
3-11- بررســى نقش و جایگاه واحد همســایگى در شهرسازی معاصر غرب 67
3-11-1- مکانى جهت سکونت و ارائه خدمات و نیازهاى اولیه ساکنین 67
3-11-2- ارتقاءدهنده تعاملات اجتماعى وایجادکننده حس جامعه محلى 67
3-11-3- زمینه ساز مدیریت شهرى و مشارکت اجتماعى 67
3-11-4- ایجاد کننده هویت و معنى 68
3-11-5- امکانى براى پایدار نمودن توسعه شهرى 68
3-12- واحد همسایگی پایدار 68
3-12-1- خودکفایی 68
3-12-2- کاهش سفرهای شهری 68
3-12-3- جامعه پذیری و مفهوم اجتماع 68
3-12-4- مفهوم مکان و هویت 69
3-12-5- مشارک 69
3-13- محله (در ایران) 69
3-14- جایگاه محلات در ساختار کالبدى-فضایى و اجتماعى شهرهاى تاریخى ایران 70
3-14-1- اصول به کار رفته در ساختار کالبدى- فضایى محلات 71
3-14-1-1- پیوند میان مرکز شهر و مراکز محلات 71
3-14-1-2- مرکزیت 71
3-14-1-3- پیوند میان شبکه راههای منطقه ای با شبکه گذرهای اصلی محلات 71
3-14-1-4- قلمرو محله اى 71
3-14-1-5- سلسله مراتب 71
3-14-1-6- انعطاف پذیرى 72
3-14-2- اصول به کار رفته در ساختار اجتماعى محلات 72
3-14-2-1- اتحاد و همبستگى اجتماعى 72
3-14-2-2- انعطاف پذیرى جمعیتى 72
3-14-2-3- مدیریت محله ای 72
3-15- تحولات محله های شهری پس از انقلاب اسلامی ( 1357 ) تاکنون 73
3-16- شهرنشینی شتابان، مدرنیسم و آثار آن بر تغییرات ساختاری و عملکردی محله های شهری 74
3-17- مقایسه محله در شهرنشینى ایران و واحد همسایگى درشهرسازى معاصر غرب 75
« در عین حال که خانه، همسایگی و شهر، افراد را برای تعاملات اجتماعی دور
هم جمع می کند، فرهنگ ها ایجاد می شوند و جوامع شکل می گیرند، مردم
به واسطه ی فضاهای جداگانه و اختصاصی برای فعالیت های مختلف جدا
می شوند، این همان پارادوکس طراحی معماری است.» (ویلیلم میچل،2003)
مقدمه
با رشد روزافزون شهرنشینی و تشکیل کلان شهرها، جامعه شهری بیش از هر زمانی با مسئله اضمحلال محله یا همسایگی مواجه گردیده است. رشد شتابان شهر همراه با غلبه فضاهای مجازی و توسعه روابط الکترونیک در شهرهای مدرن، علاوه بر ا ینکه گرمی روابط ا جتماعی را در شهرها کاهش و زمینه بیگانگی جمعی را فراهم آورده، اهمیت اجتماعی مکان و هویت های محلی از جمله همسایگی را تضعیف نموده است ( ممتاز، 1381).
با ضعیف شدن پیوندهای سنتی اجتماع محلی، ارتباطات خویشاوندی باورهای دینی مشترک و ارزش های اخلاقی نیز جای خود را به گمنامی، فردگرایی و رقابت داده و سبک های جدید از زندگی در شهر به وجود آورده است. از این رو یکی از موضوعات مهم در مطالعات جامعه شناختی شهر در دوره اخیر، موضوع همسایگی و مفهوم اجتماع از دست رفته است (Talen, 1999).
یکی از نظریات و راهکارهای پشنهادی معماران و طراحان شهری برای تجدید شبکه های اجتماعی (همسایگی)، تئوری«واحد همسایگی » بود که توسط «کلارنس پری » مطرح شد.
به همین جهت این فصل در ابتدا به موضوع همسایگی و مظالعاتی که در رابطه با تاثیر همسایگی بر اجتماعات شهری و واحد های همسایگی انجام شده است، اشاره می کند. در ادامه به تعریف از واحد همسایگی، اصول ومعیارها شکل گیری واحدهای همسایگی و تاثیر گزاری آن در نظام شهر سازی غرب می پردازد. از آنجایی که در سال های اخیر ساختار محله در ایران تغییر کرده است یکی از راهکارهای پیشنهادی در نظام شهر سازی ایران، واحد همسایگی غرب است. به علت شباهت های اصول محله در ایران با واحد همسایگی می توان با اقتباس و نه تقلید صرف از الگوی غربی به راه حل مناسب برای نظام شهر سازی کنونی ایران دست یافت. از این رو یکی دیگر از مباحثی که در این فصل مورد بررسی قرار گرفته است مفهوم محله، اصول و معیارهای محله در ایران، تغییر ساختار محله بعد از انقلاب اسلامی، مقایسه محله در ایران با واحد همسایگی غرب می باشد.
3-1- مروری بر سوابق
همراه با نگرانی و دل مشغولی سیاست گذاران و مدیران شهری از تضعیف شبکه های همسایگی در کلان شهرها، محققان نیز با طرح مفاهیمی همچون عرق همسایگی ، احساس همسایگی تعلق همسایگی انسجام همسایگی توجه خود را معطوف به فرسایش پیوندها و انسجام در عرصه همسایگی و به نحو اولی در عرصه عمومی و حیات شهری نموده اند. باید خاطرنشان ساخت که همسایگی و آثار اجتماعی ناشی آن در محله های شهری مدرن، یکی از پرنفوذترین و پراقبال ترین موضوعات پژوهشی در جامعه شناسی شهری و حوزه های مرتبط می باشد.
تنوع و تعدد پژوش های مرتبط با موضوع همسایگی خود گویای مطلب است. رابطه متغیرهایی همچون جسمی
وروانی (Ellaway, Macintrre, & Kearns, 2001) (Gomes & Muntaner, 2005) ) (Kennedy, & Glass, 1995)
(Blkely, Kennedy & Kawachi, 2001 (Cattell, 2001)، جرم و بزهکاری و مشکلات رفتاری
((Browning, Burington, 2008 (Leventhal, & Gunn, 2008) (Caughy, Nettles O cambo , 2008) رفتار و نتایج تحصیلی فرزندان (Emory, Caughy, Harnis, & Franzini 2008) ( Ploybon, Buler, Belgrave, & Allison, 2008)
و مشارکت سیاسی (Hays & Kogl, 2007)، سرمایه اجتماعی (Brisoon & Usher, 2007 )، با مقوله همسایگی نمونه هایی از دل مشغولی های محققان این عرصه می باشد. در بین موضوعات فوق، سرمایه اجتماعی از پرنفوذترین مفاهیم است و دلیل آن سهمی است که همسایگی در ایجاد و حفظ سرمایه اجتماعی دارد و بر این اساس، سیاست گذاری های مرتبط با همسایگی معطوف به حمایت از سرمایه اجتماعی و حفظ و ارتقای آن می باشد (Forrest & Keans, 2001).
از آن جایی که انسجام اجتماعی یکی از مؤلفه های مهم سرمایه اجتماعی است، عموماً محققان به تحلیل و تبیین شبکه ها وپیوندهای اجتماعی در بطن فضای همسایگی پرداخته اند و از این طریق تلاش نموده اند تا اولاً میزان انسجام در شبکه همسایگی را تعیین نمایند و ثانیاً عوامل مؤثر بر میزان انسجام شبک را تعیین نمایند.
بر این اساس، عموماً محققان در پی عوامل قوام بخش یا زوال بخش انسجام در روابط همسایگی بوده اند، عدم تجانس فرهنگی و زبانی (Forrest, Grang, & Nagi, 2002)، ساختار شبکه و حجم روابط خارج از همسایگی
(Hennig & Wellman and Wortly, 1990) ( Liebcrg, 1996)، کیفیت پایین منازل مسکونی، شلوغی و سرو صدا، وضعیت نامناسب اقتصادی ساکنین (Thomese & Van Tilburg, 2000)، از جمله عواملی هستند که بر پایه یافته های پژوهشی به کاهش انسجام در شبکه همسایگی می انجامند.
در مقابل، برخی از تحقیقات بر نفش مثبت عوامل زیر تقویت انسجام واحدهای همسایگی صفحه گذاشته اند:
متغیر بودن شبکه و در دسترس بودن منابع و ظرفیت های بیشتر(Cattell, 2001)، استفاده از فناوری اطلاعات
(Wallmen, Barry, 2001)، تأهل؛ ا فراد متأهل بیشتر از مجردین به روابط همسایگی اهمیت می دهند، تحصیلات و درآمد بالا(Campbell & Lee, 1992) ، مدت اقامت و ثبات در سکونت & Nagi, 2002) (Forrest, Grang,
( rohe & Slewart, 1996) (Campbell & Lee, 1992)، جنسیت؛ همسایگی برای زنان اهمیت بیشتری دارد چرا که نسبت به مردان کمتر در بیرون از خانه کار میکنند و وقت بیشتری را با همسایگان می گذرانند(Campbell & Lee, 1992)، سن؛ افراد مسن وقت بیشتری را با موضوع همسایگی اختصاص می دهن و در نتیجه اهمیت بیشتری برای آن قائلند (Campbell & Lee, 1992) ، (Guest & Wierzbicki, 1999).
در عرصه پژوهش های فوق، محققان از شاخص ها و مؤلفه های متنوعی برای پوشش مفهوم انسجام در واحدهای همسایگی استفاده کرده اند که مهمترین آنها بدین قرار است:
ارزش ها و هنجارهای مشترک (Sampson, Raudenbush, & Eals, 1995) ( Bucknet, 1988)، شبکه های حمایت اجتماعی همسایگی (Glynn, 1981) ( Buckner, 1998)، احساس تعلق و پیوستگی، (Puddifot, 1995)
(Stone & Hughes, 2002)،کنش جمعی از طریق سازمان های همسایگی، (Stone & Hughes, 2002)،
احساس اعتماد و انسجام، (Smpson, Raudenbush, & Earls, 1995)، رضایت از همسایگی،(Buckner, 1998) Forrest & Keans, 2001))، احترام به همسایه و مدارا با آن (Stone & Hughes, 2002)، فعالیت های همسایگی از قبیل : مبادلات کلامی و غیر کلامی دوستانه، و رفت و آمد با هم (Unger & Wandersman, 1982).
از دیگر نکات قابل توجه در مطالعه انسجام واحدهای همسایگی، تأکید بر شبکه روابط اجتماعی در بین همسایگان و توجه به روش تحلیل شبکه می باشد(Thomese & Van Tilburg, 2000) (Henning & Lieberg, 1996)
. (Campbell & Lee, 1992)
دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 351 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 60 |
فصل دوم: مسکن 9
2-1- مفاهیم و تعاریف مسکن 10
2-2- مسکن و انسان 11
2-3- روش زندگی و مسکن 14
2-4- ویژگی های کیفی مسکن مطلوب 18
2-4-1- توجه به انسان 18
2-4-2- امنیت و ایمنی 19
2-4-3- محرمیت 19
2-4-4- آرامش 19
2-4-5- خلوت 20
2-4-6- امکان ارتباط با طبیعت 20
2-4-7- میانه روی 21
2-4-8- احترام به حقوق دیگران 21
2-4-9-وحدت جامعه 21
2-4-10-احترام به خانواده 22
2-5- مبانی طراحی مسکن مطلوب 22
2-5-1- مقیاس انسانی 23
2-5-2- کلیت 23
2-5-3- ساسله مراتب 24
2-5- 4- هماهنگی 24
2-5-5- درونگرائی 25
2-5-6- تعادل 25
2-5-7- مکانیابی مناسب 26
2-6- برقراری استاندارد های مسکن 27
2-6-1-تعریف استاندارد 27
2-6-2- انواع استاندارد های ممکن 27
2-6-3- هدف از تدوین استاندارد های مسکن 27
2-6-4-عوامل موثر در تدوین استاندارد های مسکن 28
2-6-5- عوامل متشکله مسکن و محیط مسکونی که در بحث استاندارد ها باید مورد توجه باشند 29
2-7- مفاهیم و نظریات مرتبط با مجتمع های مسکونی 30
2-8- سیر تحول تاریخی مجتمع های مسکونی در ایران و شهر تهران 32
2-9- ابعاد و معیارهای مجتمع های مسکونی 33
2-10- مقیاس عوامل انسانی-محیطی موثر در طراحی کالبدی مجموعه های مسکونی 34
2-11- دسته بندی عوامل موثر در طراحی: 34
2-11-1- تداوم کالبدی-اجتماعی 34
2-11-2- هویت و شناسه 36
2-11-3- خلوت و تعامل اجتماعی 37
2-11-4- امنیت در مجموعه های مسکونی 39
2-11-5- دسترسی پیاده 40
2-11-6- دسترسی سواره 41
2-11-7- ترکیب داخلی واحدهای مسکونی 42
2-11-8- اقلیم و صرفه جویی در مصرف انرژی 43
2-12-رویکردها به گونه شناسی مسکن 44
2-13- گونه شناسی مجتمع های مسکونی 45
2-14- انواع مجتمع های مسکونی 47
2-14-1- مجتمع های مسکونی کوتاه (یک تا دو طبقه ) 47
2-14-2- مجتمع مسکونی متوسط 3( تا 5 طبقه 47
2-14-3- مجتمع های بیش از دو واحد مسکونی (هر طبقه یک واحد ) 47
2-14-4- مجتمع های مسکونی دو واحدی (هر طبقه دو واحد ) 48
2-14-5- مجتمع های مسکونی سه واحدی (هر طبقه سه واحد ) 48
2-14-6- مجتمع های مسکونی شش واحدی 48
2-14-7- مجتمع های مسکونی هشت واحدی 49
2-14-8-مجتمع های مسکونی شانزده واحدی 49
2-14-9-مجتمع های دارای چند بلوک ساختمانی 50
2-15- دستورالعمل های طراحی مجتمع های مسکونی 50
2-15-1- دستورهای عام 50
2-15-2- دستورالعملهای ویژه مجتمع هایی با تعداد متوسط بالا و زیاد ( 51 واحد به بالا ) 51
مقدمه
طراحی مسکن و مجموعه مسکونی، خلق محیطی است که از طریق مطالعه به ادراک موضوع، طرح مسائل و ارائه راه حل ها برای آنها، به نیاز های کمی و کیفی کاربران، پاسخ داده تا محیط کار آمد، متناسب کاربران و زیبا پدید آید. به این ترتیب انسان ها و رفتار آنان بخشی از سیستم محیط های مسکونی هستند.از سوی دیگر رفتار انسان ها همواره در بستر محیطی معنا دار می شوند و نمی توان بدون در نظر داشتن محیط و شرایط آن، شرایط رفتاری را تجزیه و تحلیل کرد. اگر چه این دانش، هنوز کامل وبدون نقص نیست، طراحان نیز نباید بر اساس فرم یا نقطه نظر شخصی عمل نمایند(پوردیهیمی، 1391).
بنابر این برای دستیابی به محیط متناسب با نیاز های رفتاری، انتظارات، توقعات و نیاز های کیفی کاربران و در نهایت به یک مسکن مطلوب باید ضمن شناخت رفتار انسان در محیط مسکونی، معیارها و ویژگی های مسکن مطلوب مورد بررسی و تجزیه وتحلیل قرار گیرد، همین طور لازم است استاندارد های تدوین شده برای حصول این معیارها مورد توجه قرار گیرد. از این رو در این بخش ،در ابتدا به رابطه انسان و مسکن می پردازد و در ادامه به معرفی مختصات کیفی مسکن مطلوب اشاره خواهد شد ، سپس بر اساس این مختصات به اصولی اشاره خواهد شد که مجموعا این اصول را می توان مبانی طراحی مسکن مطلوب نامید.
2-1- مفاهیم و تعاریف مسکن
مسکن بعنوان یک مکان فیزیکی، سرپناه اولیه و اساسی خانوار به حـساب مـی آیـد. در ایـن سـرپناه برخـی از نیازهای اولیه خانوار یا فرد همچون خواب، اسـتراحت، حفاظت در برابر شرایط جوی و خلاصه شرایط زیست در مقابل طبیعت تأمین مـی شـود (اهـری و دیگـران، 1367).
مقوله مسکن علاوه بر ساخت فیزیکی که یک خانواده به عنوان سـر پنـاه مـورد اسـتفاده قـرار میدهد، کل محیط مسکونی را نیز در بر می گیرد کـه شامل کلیه خدمات و تأسیسات اجتماعی و تسهیلات عمومی ضروری مورد نیاز برای بهزیستی خـانواده و طرح های اشتغال، آمـوزش و بهداشتی افـراد اسـت. در واقع تعریف و مفهوم عام مسکن یک واحد مسکونی نیست بلکه کل محیط مسکونی را شامل می شود(مخبر،1363).
به عبارتی مسکن تنها یک ساختار نیست بلکه نهادی است که برای پاسخگویی به مجموعه ای پچیده از اهداف ایجاد می شود. از سوی دیگر مسکن پدیده ای اجتماعی است و انتظام و نوع فضاها و همچنین فرم ظاهری آن از عوامل فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تأثیر می پذیرد. هدف اصلی مسکن به وجود آوردن محیطی سازگار و منطبق بر روش زندگی انسان است. علاوه بر تأمین نیازهای فردی، مسکن باید قادر به برآورده ساختن نیازهای اجتماعی انسان نیز باشد. (پوردیهیمی، 1382).
در دومین اجـلاس اسـکان بـشر (1996) که در استانبول برگزار شـد مـسکن مناسـب چنین تعریف شده است: سر پناه مناسب تنها به معنای وجود یـک سـقف بالای سر هر شخص نیـست، سـرپناه مناسـب یعنـی آســایش مناســب، امنیــت مالکیــت، پایــداری و دوام سازهای، روشنایی، تهویه و سیستم گرمـایی مناسـب، زیــر ســاختهــای اولیــه مناســب از قبیــل آبرســانی، بهداشت و آموزش، دفع زباله، کیفیت مناسب زیست محیطی، عوامل بهداشـتی مناسـب، مکـان مناسـب و قابل دسترسی از نظر کار و تسهیلات اولیه است کـه همه این موارد باید با توجه به استطاعت مـالی مـردم تأمین شود. (دفتر اقتصاد مسکن، 1375) .
2-2-مسکن و انسان
زندگى خانوادگى که در گذشته به صورت گسترده در طى صدها سال در جوامع سنتى ادامه داشته تحت تاثیر ایجابات زندگى صنعتى شهرى دستخوش تغییر گردید. در این دوران خانواده اى پدید آمد مرکب از پدر، مادر و تعدادى فرزند، که اصطلاحاً خانواده هسته اى نامیده شده و از حیاتى متفاوت از خانواده گسترده گذشته برخوردار گشت (ممتاز، 1379) و الگوى مسکن او متاثر از شرایط جدید متفاوت گردید. (پوردیهیمى، 1382). بدین ترتیب انسان درحرکت از جامعه ییشا صنعتى به یک جامعه پیسا صنعتى به ناچار شکل جدیدی از خانواده را تجربه کرد که مسکن به عنوان نماد و آئینه تمام نماى این تغییرات ، باید توان پذیرش و سامان دهى تغییرات به وجود آمده را داشته باشد(پوردیهیمى، 1391).
در این دوران معماران تعاریف مختلفى از انسان و مسکن را مطرح کردند، و نیاز انسان ها در محیط زندگى را به سبب داشتن اندام یکسان و حرکات مشابه یکسان مى دانستند، هم چنین عقیده داشتند که رفتارهاى اجتماعى انسان ها با رشد آنها تکامل پیدا کرده و طبقات اجتماعى شان را مشخص مى نماید. در این دیدگاه عملکردها و نیازها، الگوى مشخصى را به، جود مى آورند که یک خانه را براى همه ملت ها و تمامى اقلیم ها پیشنهاد مى کند (همان، 1391).
در دهه 0 93 1 میلادى کشور تازه تاسیس اتحاد جماهیر شوروى مسکن را بر اساس تئورى ارائه شده توسط نظریه پردازان حزب کمونیست تعریف نمودند، و تعاریفى که از نیازهاى انسان ارائه دادند منجر به مسکن اشتراکى در اتحاد جماهیر شوروى گردید. باید اذعان داشت که مسکن مقوله ای پیچیده است، و انواع متعددى دارد و درغالب یک تعریف نمى گنجد، اما مى توان اظهار داشت که مسکن باید نیازهاى انسان را بر آورده نماید.
اما مسکن پیوستگى نزدیکى با کیفیت هاى زندگى او مانند امنیت، تعامل با انسان هاى دیگر یا گاهى جلوگیرى از نفوذ برخى افراد یا گروه های خاصى به درون زندگى خصوصى آن ها نیز پیدا مى کند، زیرا مسکن در مقایسه با دیگر محیط ها، محیط زندگى دائمى اوست، انسان بیشترین زمان زندگى خود را در آن سپرى مى کند، و بیشترین وابستگى را به آن پیدا مى کنده از سوی دیگر مفهوم مسکن علاوه بر محدوده فیزیکى واحد مسکونى کل محیط مسکونى را در بر مى گیرد که، شامل کلیه خدمات و تسهیلات ضرورى مورد نیاز برای خانواده مانند: اشتغال ، آموزش، خرید ، بهداشت و تفریح نیز مى گردد. در واقع تعریف و مفهوم عام مسکن یک واحد مسکونى نیست، بلکه کل محیط مسکونى را در بر مى گیرد (پور دیهیمی، 1391).
دسته بندی | علوم اجتماعی |
فرمت فایل | doc |
حجم فایل | 34 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 11 |
بدون شک یکی از مهم ترین و موثرترین دوران زندگی آدمی، کودکی است ؛ دورانی که شخصیت پایه ریزی و شکل میگیرد. در این دوران خواندن نخستین سنگ پایه زندگی اجتماعی کودک است . باخواندن کتاب و گفتگو پیرامون آن، کودک تجربیاتی کسب میکند. او یاد میگیرد چگونه سخن بگوید، چگونه نظرش را بیان کند، چگونه به نظر دیگران احترام بگذارد و چگونه بنویسد . اگر درجامعه ای نیازهای کودکان و خانواده های آنها از حق تقدم برخوردار نیست، باید برای برآوردن آنها کوشید. ابتدا باید از وضع کودکان وخانواده آنها در جامعه ای که در حال تغییر است، آگاه شد . هنگام طرح هد ف ها ،سیاستهای عمومی و عینی آموزشی ، درگیر نمودن والدین در برنامه ریزی برای کودکان باید از دانش آنها در تغییر الگوهای خانواده و با توجه به شرایط اقتصادی – اجتماعی، تغییرات تکنولوژی، گرایشها و عقاید جامعه و قانون گذاری استفاده کرد . گسترش این مهارت ها برای والدین و کودکان با ارزش است. برای راهنمایی کودکان در زمینه کتابخوانی برداشت های متعددی تهیه گردیده است . این برداشتها شامل الگو قرار دادن، اصلاح رفتار، درک شناختی کودک، و تغییر جهت رفتار است تا او را از خط ردوری از مطالعه کردن، حفظ کند . آدمی در دوران کودکی به علت عدم شناخت کافی از جهان پیرامون، بیشتر تحت تاًثیر شرایط محیط اطرافش قرارمی گیرد . با این توصیف می توان به نقش خانواده و محیط های یادگیری چون مدارس در شکل گیری شخصیت کودک اشاره کرد . در این مقاله ضمن بررسی برخی عوامل بازدارنده مطالعه در بین کودکان به عوامل تاثیرگذار در ایجاد علاقه به کتاب خوانی ومطالعه اشاره می شود .