دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 70 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 64 |
فصل دوم: بیماری روانی 8
2-1- بهنجاری 10
2-1-1- دیدگاههای کارکردی در مورد بهنجاری 12
2-1-2- نظریات روانکاوی در مورد بهنجاری 12
2-1-3- میزان بروز بیماریهای روانی: 14
2-2-4- مسائل بین فرهنگی 15
2-2- طبقهبندی در روانپزشکی 16
2-2-1- اسکیزوفرنی 17
2-2-2- سایر اختلالات پسیکوتیک: 23
2-2-3- اختلالات خلقی: 27
2-2-4- اختلالات اضطراب: 32
2-2-5- اختلال استرس پس از سانحه و اختلال استرس حاد 35
2-2-6- اختلال اضطراب منتشر 37
2-2-7- اختلالات شبه جسمی 38
2-2-8- سندرم خستگی مزمن 40
2-3-9- اختلالات ساختگی: 43
2-3-10- اختلالات تجزیهای 45
2-3-11- اختلالات خوردن 50
2-3-12- خواب طبیعی و اختلالات خواب 53
2-4- جمعبندی 54
روانپزشکی در فصل مشترک پزشکی، روانشناسی، جامعهشناسی و فرهنگ قرار دارد و به همین دلیل در رویکرد این تخصص پزشکی به بیماریها چهار مدل متفاوت وجود دارد:
1- مدل بیماری 2- مدل روانپریشی 3- مدل شناختی ـ رفتاری 4 ـ مدل اجتماعی.
نفس وجود و ادامه حیات این چهار مدل نشان میدهد که در هر یک از آنها حقیقتی وجود دارد. اخیراً تلاشهایی برای یکپارچه کردن این مدلها انجام شده اما هنوز به سرانجامی نرسیده است و معلوم نیست که مدل تلفیقی یا التقاطی، تصویر کاملتری از بیماری روانی را ارائه دهد.
برخی نیز بر این اعتقادند تلاش برای یکپارچه کردن این رویکردها از بنیاد عبث است. چرا که ماهیت روانپزشکی و موضوع مورد مطالعه آن نوعی تکثرگرایی نظری ایجابی را طلب میکند و وضعیت روانپزشکی را با عدم قطعیت موجود در فیزیک کوانتومی مقایسه میکنند، یعنی همانطور که نمیتوان ماهیت موجی یا ذرهای نور را جدا از مشاهدهگر دانست، شاید بیماری روانی به صورت امری انتزاعی، مجرد و مجزا از دوربین مشاهدهگر وجود خارجی نداشته باشد. و اگر این دیدگاه ساختگرایی را قبول داشته باشیم میتوان ادعا نمود یکی از دلایل تکّثرگرایی نظری و مدلهای مختلف در روانپزشکی و علوم بهداشت روان آن است که در این رشته، مشاهدهگران واقعیت در زمینههای متفاوتی آموزش دیدهاند.
تشریح هر یک از این چهار مدل مجال دیگری را میطلبد، اما جا دارد به مدل روانپزشکی اجتماعی و دو جزء آن یعنی روانپزشکی فرهنگی و روانپزشکی مبتنی بر جامعه پرداخته شود.
مهم است که تأثیر عوامل فرهنگی را در تظاهر، بروز و فرجام اختلالات روانپزشکی درک کنیم و از قوانین حاکم فرهنگی در جهت پیشبرد درمان و ارتقاء سلامت روان به خوبی استفاده کنیم.
2-1- بهنجاری
سازمان بهداشت جهانی (WHO )، بهنجاری را سلامت کامل جسمی، روانی و اجتماعی میداند. سلامت روانی مستلزم فقدان اختلال روانی است. در متن بازنگری شده ویرایش چهارم کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانیDSM-IV-TR (2000) چنین آمده است:
اختلال روانی، سندرم یا الگوی روانشناختی یا رفتاری است که با نارحتی (مانند یک علامت دردناک) یا افزایش قابل توجّه خطر رنج، مرگ، درد، ناتوانی یا از دست رفتن چشمگیر آزادی عمل همراه باشد. به علاوه سندرم یا الگوی مزبور نباید صرفاً واکنشهای قابل انتظار و مورد قبول فرهنگ جامعه در برابر رویداد خاصّی نظیر مرگ عزیزان باشد.
از لحاظ تاریخی دو طبقۀ عمدۀ اختلالات روانی عبارتند از: روانپریشی و راوننژندی ، روانپریشی طبق تعریف عبارتست از اختلال جدّی واقعیت سنجی .
در تخریب جدّی واقعیت سنجی، فرد در مورد صحت ادراکات و افکار خود ارزیابی نادرستی به عمل میآورد و حتّی در حضور شواهد نقض کننده، در مورد واقعیت بیرونی استنتاج های ناصحیحی میکند. اصطلاح روانپریشی در مورد تحریفاتی جزئی واقعیت که قضاوت نسبی را در بر میگیرد به کار نمیرود. برای مثال افراد افسردهای که دستاوردهای زندگی خود را دستکم میگیرند، روانپریش محسوب نمیشوند، امّا کسانی که معتقدند موجب فاجعهای طبیعی شدهاند روانپریش هستند.
رواننژندی عبارتست از یک اختلال مزمن یا راجعه که مشخّصه اصلی آن اضطراب است که ممکن است به تنهایی یا به صورت علامتی نظیر وسواس فکری، وسواس عملی، هراس یا کژکاری جنسی بروز کند. روانپریشی مترادف تخریب شدید کارکرد اجتماعی و شخصی است که مشخّصه آن کنارهگیری اجتماعی و عدم توانایی انجام نقشهای معمول خانگی و شغلی است. رواننژندی به معنای سالم ماندن واقعیت سنجی و سازمان شخصّیتی است امّا در رواننژندی انواعی از علایم بالینی آزارنده، فرد را دچار رنج ناراحتی میکنند. (Kaplan & Sadock’s, 2007: 27).
لیدز (1976) بهنجاری را به صورت الگوهای رفتاری یا صفات شخصّیتی تعریف میکند که در حالت عادی دیده میشوند و یا با برخی معیارهای زندگی و رفتار قابل قبول و صحیح مطابقت دارند، امّا در این تعریف استفاده از اصطلاحاتی نظیر عادی یا قابل قبول مورد انتقاد قرار گرفته است زیرا این واژهها مبهم بوده و مستلزم قضاوتهای ارزشی هستند و در فرهنگهای مختلف متفاوتند. روانپزشک و مورخی به نام جرج مورا در پاسخ به این انتقادات، برای توصیف تظاهرات رفتاری که در یک بافتار، بهنجار و در بافتارهای دیگر، نابهنجار تلّقی میشوند، نظامی طراحی کرده است که بر نگرش اجتماع نسبت به فرد استوار است (جدول 2-1).