دسته بندی | فنی و مهندسی |
فرمت فایل | docx |
حجم فایل | 50 کیلو بایت |
تعداد صفحات فایل | 24 |
مبانی نظری
3-1- آنتروپوپولیس (انسانگرایی) 45
3-2- تاریخچه انسانگرایی 46
3-3- روششناسی تحقیق تفکرات و مبانی نگاه به انسانی بودن بر اساس الگوهای معماری و شهرسازی 46
3-4- الگوی ترقی گرا 46
3-5- استقرار انسانی چون ریشه فضایی – زمانی، یک شهرسازی متداوم 50
3-6-تصور شهر 55
3-6-1 خوانایی 55
3-6-2 یک شهر نمیتواند ... 56
3-6-3- از تصور ذهنیاش جدا میشود 56
3-7- تصور ذهنی از شهر و جهتیابی 57
3-8- تصور شهر و رشد فرد 57
3-9- به طرفداری از تصوری گسنرده 58
3-10- تصور و معانی 59
3-11 محیط خوانا 59
3-12- نظرات پاتریک گدس 60
3-13- نظرات جین جیکوب 60
3-13-1- جذابیت و کارایی 61
3-13-2- انسان، انسان را میجوید 61
3-13-3- خیابان: حفاظت از زندگی 61
3-14- اصول طراحی با دیدگاه انسانگرایه 62
3-15- مراحل رسیدن به طرح 63
3-15-1- ایدوئوگرام 63
3-15-2- مفاهیم پویایی 63
3-15-3- ویژگیهای پویایی 63
3-15-4- انعطافپذیری 63
3-15-5-انسان، انسان را میجوید 63
-1-آنتروپوپولیس (انسانگرایی)
روانشناسی انسانگرا فلسفهای است که به مقام و امیال و اهمیت انسان بیش از هر چیز معتقد است.روانشناسان انسانگرا معتقدند که رفتار انسان معنیدار است و معلول عده زیادی از عوامل فیزیکی، روانی، اجتماعی، فرهنگی و پیچیده است.
جنبش انسانگرایی بر خصوصیت مثبت یک شخص، ظرفیت انسان برای کمال و حق تعیین سرنوشت تاکید دارد. آنها معتقدند که مردم می توانند عنان زندگیشان را در اختیار بگیرند و بازیچه دست محیط نباشند. از نظر آنها مردم توان حیرتآوری برای خودشناسی هشیارانه دارند و راه کمک کردن به مردم جهت رسیدن به خودشناسی، گرم بودن، دلگرمی دادن و حمایت کردن از آنها است.
از نظر روانشناسان انسانگرا، انتخاب، خلاقیت و خود شکوفایی انسان است که باید در زندگی انسان اصل قرارگیرد.آنها مخالف رهیافت انسانکاوانه هستند و معتقدند دانشی که از شناخت شخصیتهای علیل حاصل شده باشد، صرفا روانی علیل به بار میآورد. آنها با رفتارگرایی هم مخالفند و می گویند دانشی که به شعور و آگاهی نپردازد، باید عمدتا از بررسی سازوارههای پستتر حاصل شده باشند. انسان صرفا از سائقهای اساسی نظیر، سائق جنسی یا پرخاشگری یا نیازهای نکردشناختی (فیزیولوژیک) نظیر گرسنگی و تشنگی انگیزه نمیگیرد.انسان به بسط و پرورش تواناییهای بالقوه و قابلیتهای خود هم نیاز دارد. آنها بالاترین ارزش را حرمت فرد می دانند.
بیشترین تاکید انسانگرایان بر تجربه هشیار، اعتقادبر تمامیت طبیعت آدمی، توجه به آزادی اراده، خودانگیختگی، خود آگاهی، تصمیمگیری نیروی خلاق فرد و مطالعه همه عاملهای مربوط به وضعیت انسان است.
آنها معتقدند که انسان اساسا پاک، طالب رشد و پیشرفت و نیز اصلاح پذیر و فعال است. از نظر آنها فقط کسی را می توان از لحاظ روانی سالم دانست که در حال رشد و حرکت به سمت خود شکوفایی باشد.اکثر روانشناسان انسانگرا با تغییر متغیرهای زیستی و محیطی بر رفتار مخالفتی ندارند، اما بر نقش خود فرد در تعریف و خلق سرنوشت خود تاکید می کنند و لذا آن نوع جبرگرایی را که مشخصه سایر رهیافتهاست، بیارزش میدانند.آنها اظهار می دارند که ما به مراتب بیشتر از موشهای آزمایشگاهی یا آدمهای ماشینی هستیم و مارا نمیتوان به صورت عینی وکمی در آورد وبه واحدهای محرک پاسخ کاهش داد. هدف روانشاسی انسانگرا، فهمیدن جنبههایی از طبیعت انسانی افراد است نه پیشبینی یا تنظیم رفتار آنها.
3-2- تاریخچه انسانگرایی
در نخستین سالهای دهه 1960 جنبشی در روان شناسی آمریکا به وجود آمد که به عنوان روانشناسی انسانگرا یا "نیروی سوم" شناخته شده است. چنانچه از اسطلاح نیروی سوم استنباط میشود، روانشناسی انسانگرا میخواست جای دو نیروی عمده روانشناسی، یعنی رفتارگرایی و روانکاوی را بگیرد.
آبراهام مازلو (1971-1968) بنیانگذار مکتب انسانگرایی و یکی از شاخصترین و فصیحترین مبلغان روانشناسی کمال، همچنین یکی از مهمترین نظریهپردازان نهضت توانایی انسان میباشد. او کسی است که این دیدگاه را به عنوان نیروی سوم در روانشناسی آمریکا مطرح کرد. به عقیده او هر فرد، دارای گرایش ذاتی برای رسیدن به خود شکوفایی است که بالاترین سطح نیاز انسان است.
کارل راجرز(1987-1902)یکی دیگر از نظریهپردازان مکتب انسانگرایی است. راجرز در حرکت بالقوه انسان نفوذ داشت و کارهای او بخش اصلی جنبش بالنده برای انسانیکردن روانشناسی به شمار می رود.به عقیده او همگی ما از یک گرایش فطری برای رشد و کمال برخورداریم. یعنی از نیاز برای پرورش و گسترش تمامی تواناییها و قابلیتهایمان بهرهمندیم، اما فقط در صورتی این تواناییها را پرورش خواهیم داد که خودمان را درست شناخته باشیم.
3-3- تفکرات و مبانی نگاه به انسانی بودن بر اساس الگوهای معماری و شهرسازی
در این قسمت به بررسی دیدگاهها و اقدامات برجسته در تاریخ معماری و شهرسازی در دورانی که سازماندهی برای این کاربوجود آمد میپردازیم و نظرات و اقدامات انجام گرفته را بر اساس الگوهایی که در آن دسته بندی شده اند بیان میکنیم.
3-4- الگوی ترقی گرا
این الگو را می توان از طریق آثار متفاوتی چون اثار اوئن ، فوریه، ریچارد سن ، کابه و پرودون معنا کرد.
تمامی این مؤلفان، مفهوم مشترکی از انسان و منطق دارند، که پیشنهادهایشان را در مورد شهر در بر گرفته و تعیین می کند. این نویسندگان از انسان زمانی که نقدهایشان را از شهرهای بزرگ صنعتی در مورد رسوایی فرد «از خود بیگانه» پایهگذاری میکنند، و زمانی که انسان کامل را هدف خود قرار دهند، تغییری از فرد انسانی به مثابه گونهای مستقل از هر اجبار و اختلاف زمانی و مکانی در نظر دارند که در گونه – نیازهایی، از نظر علمی قابل قیاس، تعریفپذیر است. به گمان اینان مسائل ناشی از رابطه انسانها با جهان و بین خودشان را، نوعی خردگرایی، علم و فن می تواند حل کند، این اندیشه خوشبینانه، روی به آینده دارد و مقهور عقیده ترقی است. انقلاب صنعتی پدیدهای تاریخی- کلیدی است که آینده بشریت را تضمین و سعادتش را تأمین خواهد کرد. این مقدمات عقیدتی به ما این امکان را می دهد تا الگویی را که این مقدمات فراهم میآورند، الگوی ترقیگرا بنامیم. الگویی پیشاپیش و تنها از ویژگیهای «انسان- گونه» ناشی شده است. کونسیدران بی هیچ ابهامی مسأله را مطرح می کند: «انسان با نیازهایشان، با سلیقههایش و تمایلهایش و آنچه به آنها وابسته است، شرایط مجموعهای از نظام ساختمانی را تعیین می کند که بیشتر با طبیعت او سازگار است» بدین گونه ما به راهحل مسأله مهم و زیبای معماری انسان دست پیدا کنیم. آن معماری که بنا بر احتیاجات اندام انسان محاسبه شده، به مجموعه نیازها و امیال انسان پاسخ گفته و با منطق ریاضی با نیازهای مهم و اساسی ساختمان کالبدی او مطابقت دارد . به عبارت دیگر، تحلیل خردگرایانه اجازه خواهد داد تا تعریف از نوع نظم – گونه به دست داده شود که در هر گروه اجتماعی، هر زمان و هر مکان قابل اجرا است. برای این نظم می توان تعداد مشخصی از خصوصیات را بازشناخت.